بسط(Expansion):
معمولا بسط،عکس تراکم را بیان می کند.از آنجایی که تراکم برای کاهش بهره به عنوان عملکرد افزایشی ورودی،طراحی می گردد،انبساط مربوط به افزایش بهره به عنوان عملکرد افزایشی ورودی است،زمانی که کلیک ورودی ها در زیر نقطه زانویی و یا آستانه تراکم می باشد. حالت متفاوت بسط،"اثر خفه کنندگی" را بیان می کند.آرام تر کردن ورودی،بهره بیشتری را کم می کند.هدف این است که خروجی نویزهای سطح پایین محیط همچون نویز داخلی که بوسیله ی خود سمعک تولید می شود را کاهش دهد.ملاحظه شده که بسیاری از افراد به بهره 30-40dB نیاز دارند تا گفتار آرام برایشان قابل شنیدن باشد.بهرحال تقویت سطح پایین نویز را محدود می کند و نویز30-40dB میکروفون می تواند که آزار دهنده شود.هدف استفاده از WDRC برای حداکثر قابلیت شنیدن گفتار آرام است و با استفاده از بسط نویز های ناخواسته،بطور حداقل قابل شنیدن می شود.
تحقیقات کمی در مورد این برنامه پردازش سیگنال صورت گرفته است.در محصولات تولیدی تک کاناله کاربرد دارد،پلی رو وهمکاران(2004b،2005a)گزارش داده اند که با استفاده از بسط در محیط های آساکت و آرام شنیداری،برتری شنیداری شنونده بهبود می یابد اما درک گفتار در هردو محیط آرام و نویز دار،زمانی که سطوح ورودی در آستانه فعال و یا در زیر آستانه فعال باشند،تنزل می یابد(مثلا همانطور که انتظار می رود،پردازش بسطی باعث کاهش توانایی شنیداری گفتار آرام می شود).یافته ها مربوط به شکل افت شنوایی نمی باشد،همانطور که بوسیله ی برخی سازندگان ارائه شده استریا،اما مربوط به نقطه زانویی و ثابت زمانی بسط دهنده است.به طور عام می توانیم فرض کنیم که اگر نقطه زانوییانبساط زیر سطح سرتایسر محدوده گفتار آرام باشد،پس این پردازش بایستی کمتر باشد یا اثر معکوس بر روی فهم گفتار نگذارد،و بایستی ادامه یابد تا هدف کم کردن ناراحتی از نویز زمینه آرام را بکار بگیرد.
قریب به اتفاق همه ی محصولات امروزه از بسط استفاده می کنند.در بعضی سمعک ها،این اثر بوسیله ی ادیولوژیست با تغییر دادن نقطه زانویی و یا نسبت ان،تنظیم می شود و اگر لازم باشد،بسط می تواند که خاموش شود.بهرحال در بعضی محصولات،همچنان بسط وجود دارد ونمی تواند که بوسیله شنوایی شناس تنظیم گردد.
تراکم فرکانس:
بطور عام پذیرفته شده که (در بزرگسالان) زمانی که آستانه های سمعک از بعضی سطوح تجاوز می نماید(مثلا60تا70 دسی بل در بالای2000Hz)،تقویت ممکن است به دلیل نواحی مرده در حلزون موثر نباشد(چینگ و همکاران 1998،هوگان و ترنر1998).این اصطلاح مربوط به افت عملکرد سلول های مویی داخلی حلزون است که صورت می گیرد و بدان معناست که فیبرهای رابط عصب شنوایی تحریک نمی شوند.این مسئله در نواحی فرکانسی رخ می دهد که انرژی برای بسیاری از هم خوان های بی واک فرای درک گفتار اشتباه است.(مثلا /س/،/ث/،/ف/،/ش/،/ت/).
بسط(Expansion):
معمولا بسط،عکس تراکم را بیان می کند.از آنجایی که تراکم برای کاهش بهره به عنوان عملکرد افزایشی ورودی،طراحی می گردد،انبساط مربوط به افزایش بهره به عنوان عملکرد افزایشی ورودی است،زمانی که کلیک ورودی ها در زیر نقطه زانویی و یا آستانه تراکم می باشد. حالت متفاوت بسط،"اثر خفه کنندگی" را بیان می کند.آرام تر کردن ورودی،بهره بیشتری را کم می کند.هدف این است که خروجی نویزهای سطح پایین محیط همچون نویز داخلی که بوسیله ی خود سمعک تولید می شود را کاهش دهد.ملاحظه شده که بسیاری از افراد به بهره 30-40dB نیاز دارند تا گفتار آرام برایشان قابل شنیدن باشد.بهرحال تقویت سطح پایین نویز را محدود می کند و نویز30-40dB میکروفون می تواند که آزار دهنده شود.هدف استفاده از WDRC برای حداکثر قابلیت شنیدن گفتار آرام است و با استفاده از بسط نویز های ناخواسته،بطور حداقل قابل شنیدن می شود.
تحقیقات کمی در مورد این برنامه پردازش سیگنال صورت گرفته است.در محصولات تولیدی تک کاناله کاربرد دارد،پلی رو وهمکاران(2004b،2005a)گزارش داده اند که با استفاده از بسط در محیط های آساکت و آرام شنیداری،برتری شنیداری شنونده بهبود می یابد اما درک گفتار در هردو محیط آرام و نویز دار،زمانی که سطوح ورودی در آستانه فعال و یا در زیر آستانه فعال باشند،تنزل می یابد(مثلا همانطور که انتظار می رود،پردازش بسطی باعث کاهش توانایی شنیداری گفتار آرام می شود).یافته ها مربوط به شکل افت شنوایی نمی باشد،همانطور که بوسیله ی برخی سازندگان ارائه شده استریا،اما مربوط به نقطه زانویی و ثابت زمانی بسط دهنده است.به طور عام می توانیم فرض کنیم که اگر نقطه زانوییانبساط زیر سطح سرتایسر محدوده گفتار آرام باشد،پس این پردازش بایستی کمتر باشد یا اثر معکوس بر روی فهم گفتار نگذارد،و بایستی ادامه یابد تا هدف کم کردن ناراحتی از نویز زمینه آرام را بکار بگیرد.
قریب به اتفاق همه ی محصولات امروزه از بسط استفاده می کنند.در بعضی سمعک ها،این اثر بوسیله ی ادیولوژیست با تغییر دادن نقطه زانویی و یا نسبت ان،تنظیم می شود و اگر لازم باشد،بسط می تواند که خاموش شود.بهرحال در بعضی محصولات،همچنان بسط وجود دارد ونمی تواند که بوسیله شنوایی شناس تنظیم گردد.
تراکم فرکانس:
بطور عام پذیرفته شده که (در بزرگسالان) زمانی که آستانه های سمعک از بعضی سطوح تجاوز می نماید(مثلا60تا70 دسی بل در بالای2000Hz)،تقویت ممکن است به دلیل نواحی مرده در حلزون موثر نباشد(چینگ و همکاران 1998،هوگان و ترنر1998).این اصطلاح مربوط به افت عملکرد سلول های مویی داخلی حلزون است که صورت می گیرد و بدان معناست که فیبرهای رابط عصب شنوایی تحریک نمی شوند.این مسئله در نواحی فرکانسی رخ می دهد که انرژی برای بسیاری از هم خوان های بی واک فرای درک گفتار اشتباه است.(مثلا /س/،/ث/،/ف/،/ش/،/ت/).
از مرکز ملی ارزیابی و مدیریت شنوایی در سال 2006 نشان می دهد که میانگین سنی تایید کردن کم شنوایی از سال 1987 تا 1993 در ایالات متحده آمریکا بین range سنی 17 تا 35 ماه است .همانطور که این یافته ها نشان می دهد مداخلات برای نوزادان کم شنوای شناسایی شده از سن 6 ماهگی انجام نمی شود .
در سال 2003 ، Harrison و همکارانش سن تشخیص کم شنوایی و دریافت تهران صفیر وسیله کمک شنوایی در نوزادانی که غربالگری شده اند با نوزادانی که تحت غربالگری قرار نگرفته اند را بررسی کردند.نوزادان دچار کم شنوایی mild-moderate که غربالگری شده اند در سن 10-4 ماهگی شناسایی شدند و بین سن 6 تا 12 ماهگی سمعک دریافت کردند.
در مقابل کودکانی که غربالگری نشدند سن تشخیص کم شنوایی شان بین 32-25 ماهگی و زمان دریافت سمعک در آنها 33-30 ماهگی بوده .
با ایجاد طرح غربالگری نوزادان سن پیشنهادی برای تشخیص کم شنوایی کاهش پیدا کرده است .
طی برنامه های EHDI: (تشخیص و مداخله زود هنگام کم شنوایی ) پیشنهاد شده است که شنوایی تا قبل ازسن 1 ماهگی غربالگری شود .توصیه می شود برای نوزادانی که در screeningاولیه fail می شوند ارزیابی تشخیصی ادیولوژیک تا قبل از 3 ماهگی انجام نشود .
در سن 6 ماهگی باید مداخلات لازم برای نوزادان دچار کم شنوایی صورت بگیرد.با پایین آمدن سن تشخیص کم شنوایی ادیولوژیست ها با چالش های تازه ای در مورد انتخاب و تجویز وسایل تقویت کننده ی مناسب روبرو می شوند .
میزان اطلاعات ادیولوژیک در دسترس بسته به سن یا سطح تکاملی کودک متفاوت و متنوع است .برای کودکان از هنگام تولد تا تقریبا 6 ماهگی ادیولوژیست ها به صورت ابتدایی به نتایج تستهای ABR ،ASSR، OAE و تستهای immittance تکیه می کنند .
بعد از سن 6 ماهگی تست های رفتاری می توانند به کار گرفته شوند .گرچه هر کدام از فاکتورهای سن ، وضعیت تکاملی ، توجه کودک و وجودمشکل در گوش میانی می توانند نتایج تست های رفتاری را حتی از جلسه ای به جلسه دیگر تغییر دهند . و در نتیجه برای به دست آوردن اطلاعات کامل ادیولوژیک ممکن است جلسات زیادی لازم باشد.
به طور کلی تستهای formal بازشناسی گفتار برای کودکان زیر 3 سال محدود است .
بعد از اینکه کم شنوایی تشخیص داده و تایید شد قدم بعدی مشخص کردن این است که آیا استفاده از وسایل تقویت شناسایی لازم است یا نه ؟ با توجه به گروه PWI در سال 1996 آستانه های مساوی یا بدتر از dBHL 25 کاندید تقویت amplification هستند .برای کودکان دچار کم شنوایی یک طرفه ,افت شنوایی در فرکانس های بالای 2000 Hz ,درجات ملایم تری از کم شنوایی یعنی کمتر از 25 db HL تعیین کردن اینکه آیا کودک به وسایل تقویت شنوایی نیاز دارد یا نه باید براساس ادیوگرام و اطلاعات دیگر مثل عملکرد شناختی ، وجود سایر ناتوانی ها و عملکرد وی در محیط خانه یا کلاس درس صورت بگیرد .
منبع: https://tehransafir.com/
این حرکت منجر به افزایش خم شدن دسته های موهای حسی بر روی سلول های مویی داخلی می شود . فعالیت سیناپس های زیتونی حلزونی داخلی بر روی سلول های مویی خارجی باعث تغییر مشخصه ی پاسخدهی شان می شود به حدی که می تواند همکاری شان را برای تقویت حرکت کاهش دهند . استیل کولین (آزاد شده به وسیله ی آکسون های زیتونی حلزونی ) باعث افزایش میزان هدایت سلول مویی خارجی و سمعک کاهش همکاری الکترومکانیکی نرمال سلول های مویی خارجی برای افزایش ارتعاش قسمت حلزونی به ویژه در سطوح کم فشار صدا توسط مکانیزم هایی که هنوز نامشخص هستند ، می شوند . فعالیت سیستم زیتونی حلزونی داخلی به طور موثری باعث کاهش بهره روی تقویت کننده های سلول مویی خارجی می شود . وقتی که سیستم زیتونی حلزونی به صورت الکتریکی به کار انداخته می شود، این استفاده ی کاهشی باعث می شوند سطوح صدا نیاز به افزایش 30 دسی بلی تحریک عصب شنوایی داشته باشند .
اهمیت عملکرد رفلکس mediated وابران
تعدادی از فرضیه ها برای اهمیت عملکردی سیستم رفلکس زیتونی حلزونی میانی ارائه شده اند . این فرضیه ها شامل ایده های زیر می باشد .
1 – سیستم رفلکس زیتونی حلزونی داخلی به عنوان کنترل پیشرفت اتوماتیکی برای گسترش طیف پویای شنوایی به کار می رود .
2 – آن در واقع اثرات پوشش ناشی از افزایش در عصب شنوایی ، عصب ثابت و واکنش به نویز زمینه پیوسته را کاهش می دهد .
3 – آن توجه انتخابی را با اجازه دادن توسط پردازشگر مرکزی برای مهار ورودی شنوایی واسطه قرار می دهند برای مثال ، زمان توجه به محرک بینایی یا جزء سیگنال صوتی مرکب .
4 – به عنوان محافظت کننده از گوش در برابر آسیب های ناشی از صداهای شدید عمل می کند .
حفاظت وابران – واسطه ( Efferent – mediated Protection)
این ایده که وابران های زیتونی حلزونی ممکن است پس از قرار گرفتن در معرض نویز باعث کاهش تغییر آستانه شوند ، در مطبوعات اواسط دهه ی 1960 پیدا شد . در یک مطالعه نشان داده شدهه که افزایش صدای بلند به گوش مقابل باعث کاهش تغییر آستانه ی موقتی (TTS) گوش همان سمت می شود . Ward (1970) به این نتیجه رسید که این اثر احتمالا به علت انقباض های عضله ی گوش میانی بوده است اما بر این باورند که به احتمال منطقی تر اثر وابران های زیتونی حلزونی بود چون هم عضلات گوش میانی و هم وابران های زیتونی حلزونی دارای رفلکس هستند که به محدوده ی شنوایی هر دو گوش می روند . یکی از آزمون های تجربی اولیه فرضیه ی حفاظت (mediated)حلزونی زیتونی بود که توسط Trahiotis و Elliott اجرا شد . در یک مطالعه ی حیوانی که تمرکز دارد روی اثرات قسمت سخت دسته ی زیتونی حلزونی بر عملکرد روانی فیزیکی (سایکو فیزیکال) ، آن ها درجه ی TTS را در فشار 107 db بعد از 10 دقیقه مواجهه با BBN آزمایش کردند . آن ها دریافتند که تفاوت معناداری میان کنترل و de – efferented (قطع وابران گربه) با پاسخ به درجه ی TTS وجود ندارد . آزمایش دیگر انجام شده در این بخش که به منظور پیشگام شدن آزمایش ها از آزمایشگاه Johnstone در دهه ی 1980 صورت گرفته ، بررسی TTS در خوکچه ی هندی بود . در یکسری از آزمایشات در دهه ی 1990 ، خوک گینه ی بی هوش شده را برای یک دقیقه در معرض شدت های بیش از 100 db spl با فرکانس 10 KHz قرار دادند . TTS (تشخیص داده شده به وسیله ی مقایسه ی آستانه ها قبل و بعد از مواجهه ) در پاسخ به فرکانس pips کوتاه در تست های مختلف فرکانسی برای CAP اندازه گیری شده از دریچه گرد استفاده می شود . درجه ی TTS حیوانات در سرعت های بالا (250 – 400 shocks/ sec) جایی که دسته ی زیتونی حلزونی در طی تحریک بالای صوت خالص به صورت الکتریکی تحریک می شود، کاهش می یابد .
بنابراین ، چندین علایم زمانی داخل الگوی تخلیه فیبرهای عصب شنیداری وجود دارند که زیر و بمی یک تون پیچیده را تائید می کنند . قفل فازی توالی های اسپایکی ایجاد شده در پاسخ به محرک با افزایش فرکانس محرک ، کاهش می یابد و در گربه ها در فرکانس بالای حدود 5 کیلو هرتز دیگر قابل ارزیابی نیست. این محدوده در خوک گینه ای پایین تر در جغد بالاتر و در انسان ها نامشخص است .یک شاخص همزمان کوچک ضرورتا" به معنای از بین رفتن تمام سمعک طلاعات زمانی نیست ، بلکه اطلاعات زمانی باقی مانده تا حدود 10 کیلوهرتز قابل استفاده هستند . با پیشروی به سوی ایستگاه های انتقال بالاتر داخل سیستم شنوایی ، همزمانی همچنان به فرکانس های پایین تر محدود است.
علایم زمانی در کجا پردازش می شوند ؟ مسلما" این پردازش در سطحی داخل سیستم عصبی رخ می دهد که این علایم به درستی نمایش داده می شوند . فیبرهای عصب شنوایی داخل هسته حلزونی خاتمه می یابند ، و از آن جا به مجموعه ای از هسته ها داخل ساقه ی مغز و مغز میان انتقال می یابند که خودشان به تالاموس و کرتکس شنوایی منشعب می شوند . تخصصی شدن برای زمان در چندین سطح مشاهده می شود ، بعنوان مثال ، داخل هسته حلزونی ( CN ) ، سلول های BUSHY فیبرهای عصب شنوایی را از طریق سیناس های بزرگی دریافت می کنند ، بنابراین فعالیت آن ها شبیه به آوران هایشان است فقط دقت زمانی آن ها اندکی کاهش یافته (LIKE PRIMARY- ) نامیده می شوند. سایر سلول ها ( سلول های اختاپوسی و ستاره ای نوع D ) دقیقا" در شروع محرک یا در هر پریود تحریکات پهن باند مانند توالی کلیک ، شلیک می کنند / تخلیه می شوند .
این سلول ها به چندین هسته داخل مجموعه زیتون فوقانی (SOC و لمینسکوس خارجی (LL) انشعاب می یابند . سمعک سلول های SPHERICAL BUSHY داخل Cn به صورت دو طرفه به MSO و هماطرفی به LSO ، همچنین به سوی سایر هسته های SOC و LL انشعاب می یابند . سلول های GLOBULAR BUSHY داخل CN اشنعاب می یابند به MNTB دگر طرفی از طریق سینایس های ایمنی که انتقال پایا و با ناهمواری اندک اسپایک ها را تضمین می کنند و به نوبه خود نورون های MNTB که مهاری هستند به LSO همانطرفی و سایر هسته های داخل SOC و به VNLL انشعاب می یابند . این هسته ها نیز از سلوهای اختاپوسی CN از طریق سینایس های بزرگی ورودی دریافت می کنند . انشعابات سلول اختاپوسی به VNLL در انسان ها فراوان است . همه ی این هسته ها و سایر هسته های داخلی ساقه ی مغز مانند LSO , MNTB , MSO در پردازش دوگوشی نقش دارند اما این ویژگی آن ها مانع مشارکت شان در سایر تکالیفی که ملتزم الگوهای دقیق زمانی است مانند پردازش زیر و بمی نمی شود . انشعابات صعودی از این هسته ها عمدتا" در IS خاتمه می یابد بنابراین احتمالا" پردازش زمانی سریع در سطح پاین تر انجام می شود ، هسته های SUBCOLLICULAR زیرساخت ها بالقوه پردازش سیگنال لازم زیر و بمی هستند . میدان های سازماندهی شده به صورت تونوتوپیک در تمامی سطوح تا تالاموس و کرتکس حضور دارند به طور منظم انشعابات از حلزون را منعکس می کند ، ولی طبق باور نویسنده ، بعید نیست که زیر و بمی از بازنمایی مکان – ریت منشا می گیرید . فعالیت عصبی تا حدود حداکثر 1000 هرتز در IC و 1200 هرتز در تالاموس یا 250 هرتز در کرتکس از تناوب محرک پیروی می کند .
منبع: https://tehransafir.com/